تنهایی در میان همگان
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۴۳۵۸۲
مرگ خویشمندترین امکان دازاین است…خویشمندترین امکان نامنسوب است. پیشدستی به دازاین مجال فهمیدنِ این امر را میدهد که او منحصراً خودش باید آن هستیتوانشی را بر عهده بگیرد که در آن مطلقاً همِّ خویشمندترین هستیِ خود را دارد (1).
همه انسان ها روزی می میرند، روزی این جهان فانی را با همه خوب و بدهایش و هرآنچه که بر آن ها گذشته را رها می کنند و می روند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلم با سکانس جذابی از صحبت طلعت جوان و شمس پیر آغاز می شود و بیننده در می یابد که با یک زوج عاشق پیشه روبروست که اختلاف سنی فاحش دارند و بچه ندارند و این به دلیل پیری مرد است احتمالا. اما بعد از گذشت چند سکانس نقطه عطف اول داستان همچون سیلی ای بر صورت بیننده فرود می آید: شمس با خاطراتش زندگی می کند وگرنه طلعت پیرزنی است که زندگی نباتی دارد و آن دیالوگ های جذاب و عاشقانه های لطیف همه در ذهن شمس می گذرد. از اینجا به بعد سیل واقعیاتی که ممکن است در زندگی هر زوج عاشق پیشه ای روزگاری رخ دهد ذهن بیننده را به بازی می گیرد و البته در آن فضای سرد و خفقان آور و لبریز از تنهایی و حس مرگ با یک ریتم کند، به ذهن بیننده سرازیر می شود.
شمس نمی خواهد ناتوانی و مرگ را بپذیرد، چه در مورد خودش چه در مورد طلعت و همین است که شش سال با بدن طلعت سر می کند و در ذهنش طلعتی را بازسازی می کند که روزگاری جوان بوده و عاشق. او شب عید دو ماهی سرخ می کند و می رقصد و می چرخد تا بیفتد و سکانس نهایی هم با آن پرداخت غیررئال بیننده را وادار به تفکر می کند که آیا شمس مرده؟ و این شمسی که روی تخته سنگ نشسته همان شمس اول فیلم است که با طلعت ذهنش صحبت می کرده؟ یا بعد از افتادن و سقوط شمس فهمیده که در این جهان تنهاتر از تنهاست؟ اینکه انسان ها در این جهان هستی تنها هستند با نمایش خانه شمس تکمیل می شود و هر بیننده ای می فهمد که حتی با وجود اطرافیان باید بداند که بازهم تنهاست. از سوی دیگر در این جهان هستی به نظر می رسد که افراد بیش از آنکه به فکر دیگری باشند به فکر اهداف و منافع خویشتن اند و شاید همه هستی همین باشد.
خانه شمس سرشار از زیبایی و سادگی است و آن وسایل قدیمی به بیننده یادآوری می کند که شمس توانایی دل کندن از گذشته را ندارد و این به شخصیت او بسیار نزدیک است.
آلزایمری که او درگیرش شده برای این است که نمی خواهد بسیاری چیزها را به یاد بیاورد از جمله از دست دادن طلعت را و شاید این چنگ زدن به گذشته ریشه اش برگردد به ترس از تنهایی و مرگ و زوال. خوشبختانه فیلم از لحاظ شخصیت پردازی قوی عمل کرده و با اینکه هیچ چیز زیادی درباره شمس و همسرش نمی دانیم و فقط می دانیم که او استاد ادبیات است که درگیر زوال حافظه شده اما می توان او را پذیرفت و درک کرد. پرستار زیبا را هم همین طور. داستان فیلم علی رغم ریتم کند که البته به زعم نگارنده کاملا در خدمت فیلم است جذابیت و کشش دارد.
اما نمی توان درباره این فیلم نوشت و به حضور نصیریان اشاره نکرد، یک بازی حسی و درونی که واقعا بیننده را درگیر می کند و آن فن بیان قوی و بی عیب و آن حرکات شل و وارفته بدن یک پیرمرد و آن میمیک بی نظیر صورت و حرکات چشم با آن غم درونی که لبریز است و آن نگاه های بی نقص، حتی شاید بتوان گفت که این فیلم اگر نصیریان را نداشت هیچ نداشت و البته نمی توان نقش موسیقی را در این فیلم نادیده گرفت که فضای روشنفکری فیلم را تقویت می کند.
قطعا سازندگان این اثر به دنبال جذب مخاطب و کلیشه در سینما نیستند اما تلاششان درجهت ساخت فیلمی درباره فهم فلسفی مفهوم عشق قابل تقدیر است و به مذاق بیننده اینگونه فیلم ها خوش می آید.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: هفت بهار نارنج
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۴۳۵۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«همسایه شما، زهره» بیانگر بیمهری جامعه/ درخشنده دردی لاعلاج ساخته است
فیلم سینمایی «همسایه شما، زهره» به کارگردانی علی درخشنده از چهارشنبه پنجم اردیبهشت ماه در سینماهای گروه «هنروتجربه» اکران شد. از این رو به گفتوگو با مهسان فراست منتقد و کارشناس سینما و تئاتر درباره این فیلم پرداختهایم.
مهسان فراست منتقد و کارشناس سینما درباره فیلم سینمایی همسایه شما، زهره گفت: همسایه شما، زهره فیلمی است که درد دارد اما علاج ندارد. در بطن جامعه آدمهای دردمند چاره ای جز سکوت یا مرگ ندارند. در این فیلم زهره زنی با درد مشترک جامعه امروزی تلاش دارد حرف بزند، سکوتش را بشکند و صدایش را فریاد بزند، ولی متاسفانه در جامعه ما این صدا را خفه میکنند.
وی ادامه داد: فیلم همسایه شما زهره، تلاش دارد بیانگر بی مهریهای جامعه ای باشد که هیچ کس از حال دیگری خبر ندارد، حتی در جامعه کوچکی مانند خانواده. در خانواده آنقدر بی عاطفی افراد موج میزند و کسی صدای تنهایی مادر را نمیشنود که زهره مجبور میشود انتقام بگیرد.
این منتقد افزود: درخشنده به درستی درد امروز را میفهمد و در این فیلم به روانکاوی و آسیب های جامعه اجتماعی ایران میپردازد که بیشتر افراد در زمان طفولیت گریبان گیر آن میشوند و در بزرگسالی آثار این افسار گسیختگی بیشتر گریبان گیر آنها میشود.
فراست بیان کرد: زیبایی داستان دلنوشتهها و به نوعی اعترافات زهره است که به زیبایی داستان اضافه کرده است و تماشاگر با نوشتههای زهره دوست دارد ادامه داستان را ببیند. همچنین بازی خانم رویا افشار نشان از چیره دستی ۴۰سال هنرمند بودن را به رخ میکشد.
وی در پایان صحبتهایش گفت: این فیلم سینمایی در آخر این حرف را میزند که آدمهای جامعه ما درد دارند، از بی کسی، بیمهری غم دارند اما در تنهایی خود گیر میکنند؛ آدما وسط غم و تنهایی و غصههایشان میمیرند و شاید ظاهراً همه چیز خوب باشد اما روح در بدن جان میدهد و انسان فکر میکند دیگر توان ادامه دادن ندارد و نفس کم آورده است. در آخر میگویم آدمها را در ناراحتی و در تنهایی رها نکنید چون آن زمان آدم زنده است اما واقعاً میمیرد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری سینما و تئاتر